10 دعوای تاریخی سلطان با رعایا

بدون ترديد اگر بخواهيم نام آدم‌هاي اسمي فوتبال ايران را پشت‌سر هم رديف كنيم، «علي پروين» فصل مشترك سه نفر اول همه فهرست‌ها خواهد بود. او كه در دوران بازيگري يكي از بهترين‌هاي فوتبال كشورمان بود، در عصر مربيگري هم دوران باشكوهي را از سر گذراند. اگرچه هيچ‌گاه ادعاي پروين مبني بر فتح 25 جام قهرماني در معيت پرسپوليس به اثبات نرسيد، اما نمي‌توان كتمان كرد كه عناوين شماره هفت تاريخي فوتبال ايران بسيار پرشمار و مهم بوده است.

به نوشته گل؛ پروين كه در برهه‌اي شدت محبوبيتش در فوتبال كشورمان يك ركورد محسوب مي‌شد و موفق به دريافت لقب جاودانه «سلطان» از زبان هوادارانش شد، البته كاراكتر جنجال‌برانگيزي هم داشته كه به تبع آن، دعواها و مجادلات گوناگوني را از سر گذرانده است. به بهانه بازگشت پر سر و صداي علي آقا به فوتبال كه با كنار رفتن دوست قديمي‌اش حشمت مهاجراني هم همراه بود، بد نيست نگاهي به مهمترين مناقشات سلطان با رعايا در اين سال‌ها بيندازيم! دعوايي كه شايد خيلي زود به تعداد آن اضافه شود.


منصور اميرآصفي؛ علي آقا مربي را دور زد
ليگ پنجم تخت جمشيد، علي پروين كه به عنوان كاپيتان پرسپوليس - قدرتمندترين تيم آن زمان - اسم و رسم گزافي به‌هم زده بود، با منصور اميرآصفي دچار مشكل شد. اميرآصفي آن روزها سرمربي سرخپوشان به حساب مي‌آمد و هرگز نمي‌توانست تصور كند درافتادن با يك بازيكن نظير علي پروين، چه عقوبتي براي وي به همراه دارد. در عين حال، درگيري پروين جوان با سرمربي‌اش به دور ماندن او از تركيب اصلي پرسپوليس در چند مسابقه متوالي انجاميد. مقارن با اين اتفاقات، علي پروين به رايزني با علي عبده - مالك تيم - پرداخت و بعد از هماهنگي با وي، دست به اقدامي عجيب زد.

وقتي در يكي از مسابقات علي پروين كماكان از تركيب ثابت تيم دور مانده بود و دست بر قضا تيم هم نيمه اول را با يك گل از حريف عقب بود، مسوول تداركات تيم به دستور علي پروين در رختكن را به روي اميرآصفي بست تا با پشت در ماندن سرمربي تيم، يك كودتا در پرسپوليس رخ بدهد!


حسن حبيبي؛ دور از جام ملت‌ها
در آستانه جام ملت‌هاي آسيا 1980 كه در كويت برگزار شد، اختلاف نظر بين علي پروين و حسن حبيبي - سرمربي وقت تيم‌ملي - اوج گرفت. گرچه به دليل قلت رسانه‌هاي گروهي در آن زمان، هرگز محتوا و موضوع اصلي درگيري پروين و حبيبي فاش نشد، اما به هر تقدير همين اختلاف‌نظرها به دور ماندن يكي از بهترين فوتباليست‌هاي تاريخ كشورمان از تركيب تيم‌ملي براي بازي‌هاي كويت انجاميد.


محمد مايلي‌كهن؛ اتوبان يک طرفه معروف
اواسط دهه گذشته شمسي، محمد مايلي‌كهن كه همواره براي علي پروين نقش يك دستيار، شاگرد و رفيق صميمي را ايفا مي‌كرد، يك مصاحبه بسيار جنجالي عليه سلطان انجام داد. آن روزها پروين روي نيمكت سرخپوشان تركتازي مي‌كرد و قهرماني‌هاي متعدد را به دست مي‌آورد، اما مايلي‌كهن كه خود نيز در آن دوره يك مربي صاحب‌نام محسوب مي‌شد، چشمان خود را بست و حرف‌هاي عجيبي را عليه پروين به زبان آورد. شايد مايلي‌كهن مترصد به دست آوردن جايگاه در پرسپوليس بود، اما به اين دليل يا هر علت ديگري، واكنش شديدي به پروين نشان داد. اين، يكي از اولين گفت‌وگوهاي توفاني مايلي‌كهن به حساب مي‌آيد. پروين هرگز به آن مصاحبه مايلي‌كهن پاسخ نداد.


بهروز رهبري‌فرد؛ گل و شيريني بگيرم؟!
درگيري‌هاي لفظي و متعاقب آن قهر و آشتي‌هاي علي پروين با بهروز رهبري‌فرد به يك سريال در فوتبال اواخر دهه هفتاد ايران تبديل شده بود. شايد تعداد دفعاتي كه مدافع آن روزهاي سرخپوشان به منظور آشتي با پروين گل و شيريني تهيه كرد و راهي نمايشگاه ماشين سورتمه در هفت‌تير شد، به تعداد انگشتان يك دست هم مي‌رسيد! مشاجره‌هاي پروين و رهبري‌فرد دلايل متعددي داشت كه غالبا شايعه پيوستن بهروز به استقلال هم چاشني آن مي‌شده است، اما يكي از اين دعواها به بازي پرسپوليس و الانصار بازمي‌گشت.

بعد از اين ديدار آسيايي كه سرخپوشان طي آن موفق شدند با سه گل حريف لبناني را از پيش‌رو بردارند، بهروز رهبري‌فرد علنا در رختكن به بدگويي از تاكتيك‌هاي پروين پرداخت و به‌ويژه اجازه نفوذ به هاشمي‌نسب از طرف سلطان را به باد انتقاد گرفت. عده‌اي معتقدند اين مساله ريشه در حسادت رهبري‌فرد به هاشمي‌نسب داشت، اما هرچه بود مثل هميشه اين نوع انتقادها به واكنش قهري پروين انجاميد.


اكبر غمخوار؛ مدير فني يعني كشك
مي‌توان ادعا كرد نخستين كسي كه به شكل جدي تابوي سلطانيزم علي پروين در فوتبال ايران را شكست، اكبر غمخوار بود. مديرعامل متنفذ سرخپوشان كه بعد از ناكامي تيم در ليگ دوم حرفه‌اي و به منظور ايجاد تغيير و تحولات گسترده در اين مجموعه به پرسپوليس آمده بود، به اندازه‌اي به پر و پاي پروين پيچيد كه سرمربي سنتي قرمزها درنهايت مجبور به ترك تيم محبوبش شد.

غمخوار براي هدايت پرسپوليس در ليگ سوم گزينه‌هاي متعددي را مطرح كرد، اما درنهايت وينكو بگوويچ - مربي وقت موفق فولاد - را به تهران آورد و به پروين پيشنهاد كرد در كسوت مدير فني به حيات كاري خود در پرسپوليس ادامه بدهد. سلطان بعد از شنيدن اين پيشنهاد غمخوار، واكنش عجيبي نشان داد و يكي از معروفترين جمله‌هاي تاريخ فوتبال ايران را به زبان آورد: «مدير فني يعني كشك!» همان پستي كه امروز آن را در استيل‌آذين پذيرفته است.


محمود خوردبين؛ يار وفادار كجا رفت؟!
روابط علي پروين و محمود خوردبين از دوران بازيگري تا همين سال‌هاي اخير هميشه حسنه بوده است. خوردبين به اندازه‌اي به پروين نزديك بود كه نقش سرپرست دائمي پرسپوليس در زمان هدايت سلطان را ايفا مي‌كرد.

پروين و خوردبين به اندازه‌اي رفقاي گرمابه و گلستان بودند كه هواداران پرسپوليس در مدح اين رابطه شعار هم ساخته بودند: «يار وفادار علي، خوردبينه!» در عين حال، همين رابطه بسيار خوب، پيش از ليگ هفتم به كلي از ميان رفت. در شرايطي كه پايگاه خوردبين نزد علي پروين از دوران غمخوار سست شده بود، بازگشت محمود خان به پرسپوليس قبل از ليگ هفتم، به نوعي تير خلاص بر شقيقه روابط اين دو نفر محسوب مي‌شد.حبيب كاشاني و حميد استيلي در چارت پرسپوليس ليگ هفتم، جايي براي پروين در نظر نگرفته بودند، اما خوردبين حكم سرپرستي همين تيم را گرفت و هم‌اكنون هم مشغول به كار است.


حسين هدايتي؛ اجراي دستمزد كلان
يكي از متاخرترين مشاجره‌هاي لفظي علي پروين، مربوط به درگيري او با همين حسين هدايتي است. پروين وقتي براي چندمين‌بار تصميم گرفت به فوتبال برگردد، راهي تيم استيل‌آذيني شد كه مالكيت آن در اختيار حسين هدايتي است. اين مرد پولدار به منظور بازگرداندن استيل‌آذين به ليگ‌برتر ريخت و پاش زيادي كرده بود و با اعتماد به كادر همكاران علي پروين، عنوان امور فني اين تيم پرحاشيه را به سلطان سپرد.

با اين حال اوضاع بر وفق مراد پيش نرفت و پس از حذف شدن استيل‌آذين در مرحله پلي‌آف، مخاصمه جنبه آشكار پيدا كرد. هدايتي با انتقاد از سياست پروين در جذب بازيكنان مسن پرداخت و مدعي شد اين مربي، يك ميليارد و 150 ميليون تومان دستمزد براي خودش در نظر گرفته است! پروين هم مقابل پاسخ هدايتي را داد، اما به هر حال اين دو نفر اخيرا آشتي كردند.


داريوش مصطفوي؛ از پكن تا بچه سلطان
ريشه مشاجره امروز علي پروين با داريوش مصطفوي، به بازي‌هاي آسيايي پكن در سال 1990 برمي‌گردد. آن روزها رابطه سلطان با داريوش مصطفوي به اندازه‌اي شكرآب شده بود كه دبير كل وقت فدراسيون فوتبال تصميم گرفت همراه تيم به كشور چين سفر نكند؛ شايد هم تصميم گرفتند او را نبرند! اما به هر تقدير پروين آن تيم را در مسابقات مزبور به عنوان قهرماني رساند.

روابط اين دو نفر، از آن زمان به بعد هرگز رو به بهبودي نگذاشت و امروز در قامت اختلاف بر سر پرونده حضور محمد پروين در پرسپوليس، دوباره احيا شده است. در پي عدم توفيق استيل‌آذين در صعود به ليگ‌برتر، همگان منتظر بودند محمد پروين سر از پرسپوليس دربياورد، اما فرزند سلطان در يك چرخش عجيب به سايپا رفت. او حتي با پرسپوليسي‌ها قرارداد داخلي هم امضا كرده بود. امروز علي پروين مدعي است مصطفوي در راه اين انتقال كارشكني كرده است!


علي دايي؛ شاگرد ناخلف
شايد علي دايي هم مشمول قوانين نانوشته سلطان مي‌شد: «همه بايد از من كوچكتر باشند!» علي پروين اخلاق خاصي داشت. او نمي‌توانست بزرگتر و محبوبتر از خودش را تحمل كند. عده بسياري بر اين عقيده هستند كه اخراج احمدرضا عابدزاده و حتي مهدي هاشمي‌نسب از پرسپوليس به اين دليل بود كه آنها مرزهاي محبوبيت پروين را درهم نورديده بودند و سكوها را به تشويق كسي غير از سلطان وامي‌داشتند.

علي دايي افتخارات زيادي را كسب كرد، اما دعواي سنگيني با علي پروين انجام داد كه مهمترين نمود آن به ليگ سوم حرفه‌اي مربوط مي‌شود. غمخوار در پروژه پروين‌زدايي خود، علي دايي را به عنوان يكي از ليدرها انتخاب كرده بود و اين دو نفر، خيلي پيش از آنكه بتوان حد زد، رو در روي يكديگر قرار گرفتند اما پروين اين روزها با دايي هم آشتي كرد و همين چند هفته پيش يك جمله در وصف او گفت: «50 سال ديگر هم مثل دايي نخواهد آمد.» همان دايي‌اي كه چند سال پيش در مورد او گفته بود: «دو تا روپايي هم بلد نيست بزند.»


محمد دادكان؛ خوبه خودش پرسپوليسيه!
بعد از قهرماني در ليگ اول حرفه‌اي، علي پروين در راه تكرار اين عنوان در سال بعد، به پست رقيب بسيار سرسختي به نام سپاهان خورد. زردپوشان اصفهاني كه با فرهاد كاظمي نمايش‌هاي خوبي ارايه مي‌دادند، در واپسين هفته‌هاي ليگ دوم، پرسپوليس را كاملا از كورس قهرماني بيرون راندند و جام را به نصف جهان بردند. اين موضوع اعصاب علي پروين را به هم ريخته بود؛ تا جايي كه بعد از شكست خانگي مقابل ملوان در ورزشگاه تختي، او در اوج عصبانيت به سمت جلال مرادي، داور مسابقه دويد اما هدف او رييس وقت فدراسيون، يعني محمد دادكان بود.

هر چند كه پروين ادعا كرد هدف او از اين تعقيب و گريز كوتاه، رسيدن به يكي از بازيكنان تيمش بوده است، اما اختلافات او با محمد دادكان قابل كتمان نبود. سوت‌هاي مشكوك جلال مرادي كه هيچ‌گاه مقبول طبع سلطان قرار نداشت، باعث شد پروين به سمت دادكان فرياد بزند: «اين چه وضع داوريه؟ خوبه اين آقا خودش بازيكن پرسپوليس بوده...!» بعدها شركت دادكان در جشن قهرماني سپاهان و سخنراني او در همين مراسم، موجبات دل‌آزردگي بيشتر پروين و بخشي ديگر از پرسپوليسي‌ها را فراهم كرد.




نظرات:




گزارش تخلف
بعدی