شمس:خداحافظ،دیگر با این شرایط نمی مانم
سرمربي تيم ملي فوتسال ايران با بيان اين كه از ناملايمتيها خسته شده است گفت: با اين شرايط ديگر نميمانم.
حسين شمس مرد صريحاللهجه ورزش ايران كه بارها از بيتوجهي مسئولان
به فوتسال گله كرده، در ازبكستان هم نتوانست چشمش را بر مسائل اينچنيني
ببندد.
او بار ديگر از تلويزيون براي عدم پخش بازيهاي شاگردانش در مسابقات قهرماني آسيا گله كرد و فدراسيون فوتبال را نيز متهم كرد كه نسبت به فوتسال كه قهرمان و مدعي عنوان جهاني است، بيتفاوت است.
با وجود مطرح كردن اين حرفها، او پيش از قهرماني تيم ملي فوتسال در تاشكند اعلام كرده بود ناگفتههايي دارد كه در بازگشت به ايران آنها را با مردم در ميان خواهد گذاشت.
ناگفتههايي كه بوي رفتن ميدهد و يا ماندن با شرايطي ويژه.
حرفهاي جديد حسين شمس را بخوانيد:
* يك دوره قهرمان ميشوند يك عمر از آن استفاده ميكنند
شمس ابتدا در مورد خداحافظي محمد هاشمزاده از تيم ملي گفت: يك ساعت قبل از فينال، هاشمزاده اين خبر را به ما داد كه همه شوكه شديم. به او گفتم هنوز براي بازيهاي ملي جا دارد؛ اما گفت نميخواهد خودش را خراب كند و در اوج از تيم ملي جدا ميشود.
اعضاي تيم برايش يك مجسمه يادگاري خريدند و به رسم يادبود به او هديهاي داديم. 20 دقيقه در رختكن همه گريه ميكرديم. او 10 سال براي تيم ملي زحمت كشيد و 8 سال قهرمان آسيا شد. برخي يك دوره قهرمان آسيا ميشوند و يك عمر از اين افتخار استفاده ميكنند؛ اما هاشمزاده مظلومانه و در غربت كنار رفت. باز هم گله كرديم از راديو، تلويزيون و مطبوعات كه چرا چنين اسطورهاي بايد در كمال بيخبري از تيم ملي كنار رود.
* نه حلقه گلي و نه دور افتخاري، هاشمزاده در غربت خداحافظي كرد
سرمربي تيم ملي فوتسال با ناراحتي و اندوه گفت: هاشمزاده در عين مظلوميت و در مراسمي ساده از تيمي كه سالها در كنارش بود، جدا شد. نه حلقه گلي از سوي مسئولان دريافت كرد و نه كسي جز اعضاي تيم ملي برايش دور افتخار زد.
هاشمزاده در غربت و دور از مردم كشورش روي دوش همتيميهايش از تيم ملي كنار رفت. او حداقل ميتوانست تا 2 سال ديگر و در جامجهاني بازي كند؛ اما با هوش سرشاري كه داشت، تصميم گرفت در اوج آمادگي اين كار را انجام دهد. او سال 2001 اولين حضورش در تيم ملي را تجربه كرد كه در فينال تيم ازبكستان را 9 بر صفر شكست داديم و در تهران قهرمان شديم. اينبار در خاك ازبكستان فينال را برگزار كرديم و 8 بر 3 اين تيم را از پيش رو برداشتيم تا هاشمزاده با قهرماني مقتدرانهاي به كارش در تيم ملي خاتمه دهد. صحنههاي عجيبي بود. محمد گريه ميكرد...
شمس كه شديدا تحت تاثير قرار گرفته، با گريه ادامه داد: اميدوارم ديگر هيچ ورزشكاري در غربت خداحافظي نكند.
* غربت هاشمزاده، غربت فوتسال ايران بود
سرمربي تيم ملي كه هميشه از بيتوجهيها گلهمند است، به خبرنگار فارس گفت: غربت محمد هاشمزاده، غربت فوتسال ايران بود. غربتي كه سالها، كسي فوتسال را نديده و با اين رشته مثل يك رشته غريبه رفتار كرده است. نميدانم چه زماني قرار است فوتسال مورد توجه قرار گيرد. ظاهرا همه ما را دوست دارند غير آدمهايي كه مدعي فوتبال و فوتسالند. آنها دل ما را شكستند.
* كسي كه ايمان داشت تيم ملي بدون شمسايي قهرمان نميشود ايمانش كجاست؟
شمس با گله از آنهايي كه پيش از اعزام تيم به ازبكستان انتقاداتي را به اين تيم وارد كرده بودند، گفت: مجري شبكه 2 كه ميگويد "ايمان دارم تيم ملي بدون وحيد شمسايي قهرمان نميشود " حالا ايمانش كجاست؟ او بايد وجود داشته و از مردم و تيم ملي عذرخواهي كند كه به جاي روحيه دادن به تيم، اين حرف را در آستانه اعزام مطرح كرده است. او دل مليپوشان ما را شكست. يا آن آقايي كه در شبكه راديويي به آن شكل تيم ملي را كوبيد و مربي تيم ملي را متهم به برخورد شخصي با وحيد شمسايي كرد، حاضر است امروز از مردم عذرخواهي كند؟
* "قهرماني وظيفهتان بوده " را تحمل نميكنم
شمس حرفهايش را اينگونه ادامه ميدهد: خيلي خستهام. دلم گرفته... اگر مشكل اينها من هستم، ميروم. اگر حسين شمس بداخلاق است و انتقاد ميكند، كنار ميرود. يك هفته روي اين موضوع فكر كردم. وقتي برخورد با محمد هاشمزاده را ديدم، فهميدم آخر و عاقبت فوتسال همين است كه در غربت خداحافظي كنيم. ديگر نميتوانم تحمل كنم كه كفاشيان بگويد كار مهمي نكرديد و قهرماني وظيفهتان بوده، نميتوانم ببينم با بچههاي ما اينطوري برخورد و زحماتشان ناديده گرفته ميشود.
* ديگر با اين شرايط كار نميكنم
شمس در پايان گفتوگو با خبرنگار فارس ميگويد: خيلي خسته شدهام. ديگر با اين شرايط كار نميكنم. شايد مشكل منم. به مطبوعاتيهايي هم كه براي بركناري من تلاش ميكنند ميگويم ديگر تلاش نكنند چون خودم كنار ميروم.
اگر وقتي به من بدهند فردا (چهارشنبه) با رئيس سازمان تربيتبدني ديدار خواهم كرد تا با او درددل كنم. همه حرفهايم را به او ميزنم. ديگر با اين شرايط كار نميكنم. اگر بمانم ديگر حاضر نيستم زير نظر فدراسيون فوتبال كار كنم.
بايد فوتسال از فوتبال جدا شود. ديگر اجازه نميدهم كسي به فوتسال بياحترامي كند و جيب بچههايم در سفرها خالي باشد. قرار بود پيش از سفر يك ميليون تومان به بازيكنانمان داده شود؛ اما هيچ خبري نشد. اين در حالي است كه بچهها بابت ماهها حضور در اردو و تمرينات پولي دريافت نميكنند. فدراسيون فوتبال هيچ وقت براي دادن حق و حقوق فوتساليها پول ندارد.
او بار ديگر از تلويزيون براي عدم پخش بازيهاي شاگردانش در مسابقات قهرماني آسيا گله كرد و فدراسيون فوتبال را نيز متهم كرد كه نسبت به فوتسال كه قهرمان و مدعي عنوان جهاني است، بيتفاوت است.
با وجود مطرح كردن اين حرفها، او پيش از قهرماني تيم ملي فوتسال در تاشكند اعلام كرده بود ناگفتههايي دارد كه در بازگشت به ايران آنها را با مردم در ميان خواهد گذاشت.
ناگفتههايي كه بوي رفتن ميدهد و يا ماندن با شرايطي ويژه.
حرفهاي جديد حسين شمس را بخوانيد:
* يك دوره قهرمان ميشوند يك عمر از آن استفاده ميكنند
شمس ابتدا در مورد خداحافظي محمد هاشمزاده از تيم ملي گفت: يك ساعت قبل از فينال، هاشمزاده اين خبر را به ما داد كه همه شوكه شديم. به او گفتم هنوز براي بازيهاي ملي جا دارد؛ اما گفت نميخواهد خودش را خراب كند و در اوج از تيم ملي جدا ميشود.
اعضاي تيم برايش يك مجسمه يادگاري خريدند و به رسم يادبود به او هديهاي داديم. 20 دقيقه در رختكن همه گريه ميكرديم. او 10 سال براي تيم ملي زحمت كشيد و 8 سال قهرمان آسيا شد. برخي يك دوره قهرمان آسيا ميشوند و يك عمر از اين افتخار استفاده ميكنند؛ اما هاشمزاده مظلومانه و در غربت كنار رفت. باز هم گله كرديم از راديو، تلويزيون و مطبوعات كه چرا چنين اسطورهاي بايد در كمال بيخبري از تيم ملي كنار رود.
* نه حلقه گلي و نه دور افتخاري، هاشمزاده در غربت خداحافظي كرد
سرمربي تيم ملي فوتسال با ناراحتي و اندوه گفت: هاشمزاده در عين مظلوميت و در مراسمي ساده از تيمي كه سالها در كنارش بود، جدا شد. نه حلقه گلي از سوي مسئولان دريافت كرد و نه كسي جز اعضاي تيم ملي برايش دور افتخار زد.
هاشمزاده در غربت و دور از مردم كشورش روي دوش همتيميهايش از تيم ملي كنار رفت. او حداقل ميتوانست تا 2 سال ديگر و در جامجهاني بازي كند؛ اما با هوش سرشاري كه داشت، تصميم گرفت در اوج آمادگي اين كار را انجام دهد. او سال 2001 اولين حضورش در تيم ملي را تجربه كرد كه در فينال تيم ازبكستان را 9 بر صفر شكست داديم و در تهران قهرمان شديم. اينبار در خاك ازبكستان فينال را برگزار كرديم و 8 بر 3 اين تيم را از پيش رو برداشتيم تا هاشمزاده با قهرماني مقتدرانهاي به كارش در تيم ملي خاتمه دهد. صحنههاي عجيبي بود. محمد گريه ميكرد...
شمس كه شديدا تحت تاثير قرار گرفته، با گريه ادامه داد: اميدوارم ديگر هيچ ورزشكاري در غربت خداحافظي نكند.
* غربت هاشمزاده، غربت فوتسال ايران بود
سرمربي تيم ملي كه هميشه از بيتوجهيها گلهمند است، به خبرنگار فارس گفت: غربت محمد هاشمزاده، غربت فوتسال ايران بود. غربتي كه سالها، كسي فوتسال را نديده و با اين رشته مثل يك رشته غريبه رفتار كرده است. نميدانم چه زماني قرار است فوتسال مورد توجه قرار گيرد. ظاهرا همه ما را دوست دارند غير آدمهايي كه مدعي فوتبال و فوتسالند. آنها دل ما را شكستند.
* كسي كه ايمان داشت تيم ملي بدون شمسايي قهرمان نميشود ايمانش كجاست؟
شمس با گله از آنهايي كه پيش از اعزام تيم به ازبكستان انتقاداتي را به اين تيم وارد كرده بودند، گفت: مجري شبكه 2 كه ميگويد "ايمان دارم تيم ملي بدون وحيد شمسايي قهرمان نميشود " حالا ايمانش كجاست؟ او بايد وجود داشته و از مردم و تيم ملي عذرخواهي كند كه به جاي روحيه دادن به تيم، اين حرف را در آستانه اعزام مطرح كرده است. او دل مليپوشان ما را شكست. يا آن آقايي كه در شبكه راديويي به آن شكل تيم ملي را كوبيد و مربي تيم ملي را متهم به برخورد شخصي با وحيد شمسايي كرد، حاضر است امروز از مردم عذرخواهي كند؟
* "قهرماني وظيفهتان بوده " را تحمل نميكنم
شمس حرفهايش را اينگونه ادامه ميدهد: خيلي خستهام. دلم گرفته... اگر مشكل اينها من هستم، ميروم. اگر حسين شمس بداخلاق است و انتقاد ميكند، كنار ميرود. يك هفته روي اين موضوع فكر كردم. وقتي برخورد با محمد هاشمزاده را ديدم، فهميدم آخر و عاقبت فوتسال همين است كه در غربت خداحافظي كنيم. ديگر نميتوانم تحمل كنم كه كفاشيان بگويد كار مهمي نكرديد و قهرماني وظيفهتان بوده، نميتوانم ببينم با بچههاي ما اينطوري برخورد و زحماتشان ناديده گرفته ميشود.
* ديگر با اين شرايط كار نميكنم
شمس در پايان گفتوگو با خبرنگار فارس ميگويد: خيلي خسته شدهام. ديگر با اين شرايط كار نميكنم. شايد مشكل منم. به مطبوعاتيهايي هم كه براي بركناري من تلاش ميكنند ميگويم ديگر تلاش نكنند چون خودم كنار ميروم.
اگر وقتي به من بدهند فردا (چهارشنبه) با رئيس سازمان تربيتبدني ديدار خواهم كرد تا با او درددل كنم. همه حرفهايم را به او ميزنم. ديگر با اين شرايط كار نميكنم. اگر بمانم ديگر حاضر نيستم زير نظر فدراسيون فوتبال كار كنم.
بايد فوتسال از فوتبال جدا شود. ديگر اجازه نميدهم كسي به فوتسال بياحترامي كند و جيب بچههايم در سفرها خالي باشد. قرار بود پيش از سفر يك ميليون تومان به بازيكنانمان داده شود؛ اما هيچ خبري نشد. اين در حالي است كه بچهها بابت ماهها حضور در اردو و تمرينات پولي دريافت نميكنند. فدراسيون فوتبال هيچ وقت براي دادن حق و حقوق فوتساليها پول ندارد.